دا، در گویش محلی به معنی مادر است و زهرا حسینی با انتخاب این عنوان خواسته رنج، اندوه، تلاش و مقاومت مادران ایرانی را یادآور شود.
این کتاب خاطرات واقعی دختر شجاع هفده ساله به نام زهرا حسینی که با آغاز جنگ، خود را در وسط ماجرا یافت. همین که اعلام کردند جسد شهدا در گورستان روی زمین مانده است، به یاری غسالان شتافت و با شهامت و مقاومت روحی کمنظیری در کار غسل و کفن و دفن شرکت کرد. به کارکنان گورستان غذا رساند، مردم را برای این کار بسیج کرد، امدادگری آموخت و در هر کاری که پیش میآمد، از امدادگری، زخمبندی، حمل مجروحان، تعمیر و آمادهسازی اسلحه، پخت و پز و توزیع امکانات فعالیت داشت. تنها هدفش این بود که مفید باشد و به مردم خدمتی بکند. پدر و برادرش در جنگ خرمشهر شهید شدند و او با دست خود آنان را در گور نهاد. خواهر کوچکترش را در کارها شرکت داد. در جریان دفاع از خرمشهر مجروح شد و ترکشی در نخاع او جای گرفت که پس از آن همیشه با اوست و ناگزیر از تحمل عوارض آن است.
باور کنید حتی طاقت خواندن این خاطرات هم سخت است !!
دختران این کتاب را حتما بخوانید , اگر چه با خواندن این کتاب بسیار اشک خواهید ریخت , گاهی قلبتان یاریتان نخواهد کرد و گاهی کتاب را کنارمی گذارید چون فکر می کنید دیگر طاقت و شجاعت ادامه ندارید اما باید چنین کتابهایی را بخوانیم تا بفهمیم در طول جنگ چه بر سر مردم آمد و شجاعت ربطی به مرد یا زن بودن ندارد .اگر ایمانت به خدا قوی باشد از هیچ چیزی نمی هراسی .