ندای بی کسی آه شبانه نمی پیچد دگر در صحن خانه
گمانم رازهای شعله ور را علی با چاه می گوید شبانه
وجه تسمیه رازهای شعله ور
رازی ست که چون ققنوس از خاکستر مظلومیت سرخ پر می کشد , خاکستر آتش نمرودیان و درد خانه ی زمزم مبارک مصطفی , حضرت زهرا و آتشی ست که از دل مبارک امیر مومنان علی (ع) شعله ور بود که در نیمه شب ها دل چاه را به آتش می کشید و آتشی که در خیام سید الشهدا در کربلا شعله ور بود و تا ظهور حجت حق امام بر حق مهدی موعود ادامه خواهد داشت
شعری زیبا از این کتاب
شیطان شیرین لهجه
از آن دادی که بر چا می کند بیداد می ترسم
هم از شیطان شیرین لهجه شیاد می ترسم
ندارم ترسی از رقص مترسکهای جالیزی
از آن طوفان که گل را می دهد بر باد می ترسم
کجا پنهان کنک در دست آهوی نجیبم را
که از تیر نگاه سمی صیاد می ترسم
همه از فقر می ترسند و دست خالی اما من
از این نوکیسه گان دل به دنیا شاد می ترسم
تو می ترسی ز دنیا چون عروس چند داماد است
و من از آز بی اندازه داماد می ترسم
ندارم باکی از زور و زر و تزویر و نامردی
ولی از ناله ی مظلوم بی فریاد می ترسم
برایم شادی دنیا و غم هایش یکی باشد
اگرروزی دلی از من شود ناشاد می ترسم
کس از حال رفیقان قفس دیگر نمی پرسد
از آن روزی که ما هم می رویم از یاد می ترسم